جدول جو
جدول جو

معنی محو شدن - جستجوی لغت در جدول جو

محو شدن
پاک شدن، سترده شدن
تصویری از محو شدن
تصویر محو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
محو شدن
کنایه از سترده شدن، از بین رفتن، نابود گشتن
در تصوف رسیدن به مقام محو، محو گشتن
تصویری از محو شدن
تصویر محو شدن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محو کردن
تصویر محو کردن
ستردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عضو شدن
تصویر عضو شدن
همپیوند شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بحث شدن
تصویر بحث شدن
مورد بحث قرار گرفتن موضوع سخن و گفتگو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملحق شدن
تصویر ملحق شدن
پیوستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منحل شدن
تصویر منحل شدن
برچیده شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محو کردن
تصویر محو کردن
وایپ (Wipe) در فیلم سازی به یک تکنیک انتقال (Transition) بین دو صحنه یا دو نما اشاره دارد که در آن تصویر یکی از طرفین صفحه به تدریج جایگزین تصویر قبلی می شود. این تکنیک می تواند به شکل های مختلفی از جمله افقی، عمودی، مورب یا حتی با اشکال پیچیده تر انجام شود. وایپ ها معمولاً برای نشان دادن گذر زمان، تغییر مکان، یا انتقال به یک صحنه جدید به کار می روند و می توانند تأثیرات بصری جالبی ایجاد کنند.
ویژگی ها و کاربردهای وایپ (Wipe):
1. انتقال ملایم و تدریجی :
- کاربرد : وایپ ها به انتقال ملایم تر و تدریجی تر بین صحنه ها کمک می کنند، به خصوص در مقایسه با برش های ناگهانی (Cut).
- مثال : استفاده از یک وایپ افقی برای نشان دادن گذر زمان بین دو صحنه مرتبط.
2. ایجاد تغییرات بصری جذاب :
- کاربرد : وایپ ها می توانند جلوه های بصری جذاب و خلاقانه ای ایجاد کنند که به تنوع و جذابیت فیلم اضافه می کند.
- مثال : استفاده از وایپ دایره ای برای نمایان کردن یک صحنه خاص یا شخصیت جدید.
3. تأکید بر ارتباط بین دو صحنه :
- کاربرد : وایپ ها می توانند بر ارتباط معنایی یا موضوعی بین دو صحنه تأکید کنند.
- مثال : استفاده از وایپ عمودی برای انتقال از یک صحنه درونی به یک صحنه بیرونی مرتبط.
انواع وایپ ها:
1. وایپ افقی (Horizontal Wipe) :
- تصویر جدید به تدریج از سمت چپ یا راست صفحه جایگزین تصویر قبلی می شود.
- کاربرد : نشان دادن گذر زمان یا تغییر مکان.
2. وایپ عمودی (Vertical Wipe) :
- تصویر جدید به تدریج از بالا یا پایین صفحه جایگزین تصویر قبلی می شود.
- کاربرد : انتقال بین صحنه های متفاوت یا تغییر فضا.
3. وایپ مورب (Diagonal Wipe) :
- تصویر جدید به صورت مورب جایگزین تصویر قبلی می شود.
- کاربرد : ایجاد جلوه های بصری خلاقانه و جذاب.
4. وایپ شکل دار (Shape Wipe) :
- تصویر جدید با استفاده از یک شکل خاص (مثلاً دایره، مربع، ستاره و غیره) جایگزین تصویر قبلی می شود.
- کاربرد : ایجاد جلوه های خاص و هنری، تأکید بر یک عنصر یا شخصیت خاص.
مثال های معروف استفاده از وایپ در فیلم ها:
- Star Wars (جنگ ستارگان) : سری فیلم های جنگ ستارگان به کارگردانی جرج لوکاس، به دلیل استفاده گسترده و خلاقانه از وایپ ها مشهور است. این فیلم ها از انواع مختلف وایپ ها برای انتقال بین صحنه ها و فضاهای مختلف استفاده می کنند.
- The Seven Samurai (هفت سامورایی) : در این فیلم به کارگردانی آکیرا کوروساوا، از وایپ های مختلف برای نشان دادن گذر زمان و تغییر مکان استفاده شده است.
نکات و تکنیک های استفاده از وایپ:
1. هماهنگی با ریتم فیلم : وایپ ها باید با ریتم و حس کلی فیلم هماهنگ باشند. استفاده نادرست یا بیش از حد از وایپ ها می تواند باعث ایجاد احساس بی نظمی یا عدم انسجام شود.
2. استفاده در مواقع مناسب : وایپ ها بیشتر در مواقعی استفاده می شوند که نیاز به انتقال ملایم تر و تدریجی تر بین صحنه ها وجود دارد.
3. انتخاب نوع مناسب : بسته به نیاز و هدف خاص صحنه، باید نوع مناسبی از وایپ انتخاب شود. به عنوان مثال، وایپ افقی برای گذر زمان و وایپ شکل دار برای تأکید بر یک عنصر خاص.
وایپ ها یکی از تکنیک های جذاب و خلاقانه در فیلم سازی هستند که می توانند به شدت به جذابیت و تأثیرگذاری بصری فیلم کمک کنند. استفاده صحیح و هماهنگ با ریتم و مضمون فیلم، کلید موفقیت در بهره گیری از این تکنیک است.
وایپ به جلوه ای تصویری گفته می شود که طی آن با حرکت خطی مشخصی، صحنه ی قبلی تدریجا جای خود را به صحنه ی بعدی می دهد. وایپ از شیوه های قدیمی نقطه گذاری سینمایی است و امروزه کمتر از آن استفاده می شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از محو کردن
تصویر محو کردن
ستردن، نابود ساختن، محو گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محو گشتن
تصویر محو گشتن
کنایه از سترده شدن، از بین رفتن، نابود گشتن
در تصوف رسیدن به مقام محو، محو شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرو شدن
تصویر فرو شدن
فرورفتن، پایین رفتن، به پایین رفتن، غروب کردن، ناپدید شدن
فرهنگ فارسی عمید
پایین رفتن، بزیر رفتن، فرود آمدن نزول کردن، غروب کردن ناپدید شدن، داخل شدن وارد گردیدن، غوطه ور شدن، غرق شدن، انحطاط یافتن سقوط کردن، نابود شدن 10 پوشیده ماندن: باید که با تاش موافقت کنی و هر چه در این واقعه از لشکر کشی بروی فروشود تو با یاد او فرودهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قحط شدن
تصویر قحط شدن
کمیاب شدن، مفقود گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغو شدن
تصویر لغو شدن
باطل شدن چیزی: امتیاز... لغو شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مات شدن
تصویر مات شدن
حیران و سرگردان شدن، مشوش و مضطرب شدن، مبهوت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
یگانه گشتن دوست شدن: و فرو نریزد تا بروزگار دراز آن رطوبت که با گل متحد شده است
فرهنگ لغت هوشیار
داستانی شدن نمونه شدن مورد مثل واقع شدن حکایت و داستانی، در صفتی مشهور شدن: شد مثل در خام طبعی آن گدا او ازین خواهش نمی آمد جدا. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محبوس شدن
تصویر محبوس شدن
زندانی شدن حبس شدن زندانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ستردن نابود کردن پاک کردن ستردن: صورت صبر از دل محو کرد، نابود کردن: خواهد تا هویت او محو کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محجوب شدن
تصویر محجوب شدن
محجوب گشتن: پنهان شدن رو نشان ندادن پنهان شدن پوشیدن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محیط شدن
تصویر محیط شدن
گرد کیدن فرا گرفتن احاطه کردن در بر گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
فرمانبردار شدن: پس حواس چیره محکوم تو شد چون خرد سالار و مخدوم تو شد، (مثنوی)، مغلوب شدن (در مناظره و غیره)، مغلوب شدن در دادگاه
فرهنگ لغت هوشیار
گریفتن تنوییدن استوار شدن پا برجا گشتن: شده محکم بشمشیر تو بنیاد مسلمانی که شمشیر تو در ملت پناه هر مسلمان شد، (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محک زدن
تصویر محک زدن
آزمودن و امتحان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محقق شدن
تصویر محقق شدن
در واییدن بثبوت رسیدن ثابت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بهره مند شدن تمتع بردن: و جمهور اهل قلم از مطالعه آن محظوظ و بهره مند شوند
فرهنگ لغت هوشیار
ور تکیدن پر وندیدن، باز داشته شدن، هنجمان شدن محاصره شدن احاطه شدن، باز داشته شدن، باجرای حج دسته جمعی توفیق نیافتن
فرهنگ لغت هوشیار
باز داشته گشتن از عمل و تصرف باز داشته شدن: گوسپندی بکشد همانجای که محصر شود اگر در حل باشد یا در حرم، تنگ گیرنده، ناقه ای که سوراخ پستان او تنگ شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محشور شدن
تصویر محشور شدن
گرد آمدن باکسی
فرهنگ لغت هوشیار
سهشیدن درک شدن توسط یکی از حواس: گرز ها و تیغها محسوس شد پیش بیمار و سرش منکوس شد، (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسوب شدن
تصویر محسوب شدن
بشمار آورده شدن بحساب درآمدن
فرهنگ لغت هوشیار
ز بهریدن بی بهره شدن باز داشته شدن از خیر و فایده بی نصیب شدن: و طایفه ای که فهم ایشان از ادراک علم عربیت قاصر و عاجز بود از فواید آن محروم و مایوس می شدند
فرهنگ لغت هوشیار
زشت گشتن بدریخت شدن بصورت زشتی در آمدن، روح انسان پس از جدایی از بدن ببدن حیوانی در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
جادو شدن، فریفته گشتن جادو شدن سحر زده شدن: چنان مسحور زیبایی او شده بودم که حال خود را نمی فهمیدم، فریفته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوش شدن
تصویر مشوش شدن
آشفتن تپیدن
فرهنگ لغت هوشیار